Monday, October 7, 2013

مجموعه داستانهای سکسی من، داستان 2


داستان 2: گاییدن سمیه
 بعد از اولین سکسم با امیر، خونمون از اون محله رفت، دیگه من بزرگ شده بودم و دوسه ماهی یکبار میرفتم یه فیلم سکس میخریدم و وقتی کسی خونمون نبود نگا میکردم، یه روز که داشتم فیلم نگا میکردم، دختر همسایمون که اسمش سمیه بود و 2 سال از من بزرگتر بود، اومد در خونه ما، منم که تنها بودم در رو باز کردم کیر شق شده بود و فکر کنم متوجه شده بود ولی به روش نیاورد، ازم خواست نردبون رو بهش بدم منم نردبون رو واسش آوردم بعد از رفتن اون دختره، شیطون اومد تو جلدم و به این فکر افتادم اونو بکنم، ولی نمیدونستم چه جوری. دیگه بعد از کلی فکر کردن گفتم یه روز که تنها بودم صداش کنم و بهش بگم، ولی دیدم فکر خیلی احمقانیست و گفتم نه. فکرم پیش اون دختر بود تا اینکه یه روز، که از بازار اومدم دیدم اون کوچمون خلوته و سمیه با یه پسر دهن تو دهن بود منم از این فرصت استفاده کردم و با گوشیم که تازه گرفته بودم مشغول فیلمبرداری شدم تا اینکه اومدم جلوتر و پسره دست و پاش رو گم کرد و بهش گفت برو تا کسی ندیده، دختره هم اومد پیشم و ازم خواهش کرد منم بهش گفتم به یه شرط نمیگم و اونم اینه که با هم سکس داشته باشیم دختر گریه کرد و از میخواست نظرم رو عوض کنم میگفت من که کونی نیستم من الانم دخترم تا حالا سکس نکردم پردم رو نزدم آخرش گفتم ازت فیلم گرفتم و باید بهم کون بدی وگرنه فیلم رو به خونوادت و بقیه محله نشون میدم دختره آخرش تسلیم من شد اون لحظه مثل این بود که دنیا رو بهم دادن شمارشو گرفتم یه روز که خونمون خالی بود بهش زنگ زدم و اون به بهانه گرفتن جزوه ریاضی یکی از دوستاش اومد خونه ما و ازم خواست فیلم رو بهش نشون بدم منم گوشی رو بهش دادم ولی اون زرنگی کرد فیلم رو حذف کرد و گفت کارت تمومه، من الان میرم خونه و تو هیچی گهی نمیتونی بخور اعصابم خورد شد و بهش گفتم خیالت راحت نباشه فیلم رو تو کامپیوتر ذخیره کردم دختر رنگ از صورتش پرید افتاد به التماس که غلط کردم اون لحظه  احساس غرور کردم شلوارم رو کشیدم پایین کیرم رو درآوردم گفتم باید برام ساک بزنی اونم به زور با هزار التماس ازم خواست این کار رو نکنم ولی من دیگه حرفم رو عوض نکردم و گفتم یا ساک میزنی یا فیلمت رو واسه همه میفرستم اونم مجبوری راضی شد وقتی داشت ساک میزد حالش بد شده بود ولی مجبور بود منم اون قدر خوشحال بودم که دست از پا نمی شناختم اون لحظه فکر کردم اون که ساک میزنه بزار منم با دستام کسش رو مالش بدم و بعدش شروع به سکس کردم دختره به قول خودش اولین بارش بود ولی اونقدر بهم خوش گذشت که نمیدونستم از خوشی چیکار کنم  بعد از سکس دختره رو بردم حموم و اونجا بهش گفتم باید خایه هامو رو لیس بزنی اونم دیگه عادت کرده بود و داشت حال میکرد (البته اصلاً خوشش نمی اومد ولی مجبور بود.) بعد دختره رفت خونشون منم خوابیدم. یه ساعت بعد خونواده اومدن. از اون موقع به بعد دوست پسر اون دختره گاهی وقتا می اومد و حالش رو میکرد، منم که فرصت پیدا میکردم سکس میکردم. تا آخرش یه روز اون پسره احمق اومد خواستگاری دختره. دختره اومد پیشم و بهم گفت دیگه ازدواج میکنه، منم بهش قول دادم از اون قضیه هیچکی خبردار نشه و جلوی چشمای اون فیلم رو حذف کردم از موقعی که سمیه ازدواج کردم منم بدون سکس موندم یه روز اون زنه اومد در خونه ما ازم شلنگ خواست بهش گفتم شب اول ازدواجت که نترسیدی اونم جواب نه بابا تو یه کاری کردی که از هیچی نمی ترسم گفتم غیرتت رو برم الانم میای سکس کنیم گفت دیگه شوهردارم نمیخوام شوهرم طلاقم بده، اینم بود داستان سکس من و سمیه.