مجموعه داستانهای سکسی من، داستان 1

داستان 1: گاییدن پسر معلمم

یادش بخیر وقتی تازه 8 سالم بود یه پسره هم کلاسم بود اسمش امیر بود پدرش معلم  ما بود یه روز زنگ آخر خورد همه با عجله رفتیم طرف در حواسم نبود دستم تو کون امیر رفت ولی اون متوجه نشد از اون روز دیگه تصمیم گرفتم به کونش دست بزنم یه بار از کنارش رد شدم دستم رو به کونش چسپوندم و رفتم دیدم امیر اصلاً بدش نیومده گفتم دیگه وقته­ش برم سراغش. روزی دو سه بار بهش دست میزدم ولی نمیذاشتم کسی بفهمه تا اینکه یه روز یکی از بچه­های کلاس که اسمش رضا بود وقتی داشتم تو دستشویی بهش دست میزدم من رو دید صدام کرد گفت داری چیکار میکنی منم گفتم هیچی گفت داری دروغ میگی، دیدم به اون پسره دست میزنی، گفتم خوب به تو چه؟ گفت من با معلمم مشکل دارم ریاضی نوبت اول من رو تشدید کرده میخوام جبران کنم گفتم چه جوری؟ گفت یه روز زنگ ورزش امیر رو میبریم دستشویی تو کونش میزاریم من نمیدونستم چی میگه گفتم چی تو کونش بزاریم گفت یه روز داداشم داشت فیلم سکسی نگا میکرد من دیدم مرد کیرش رو تو کون زنه میذاشت منم گفتم باشه. یه روز زنگ تفریح با امیر قرار گذاشتیم باهاش حرف زدیم و بهش پول دادیم تا راضی شد زنگ ورزش که شد بردیمش توالت با رضا، من به رضا گفتم خودم اول پیداش کردم من اول میزارم تو کونش، اون دوستم گیر داد من اول منم گفتم من اول آخرش من شروع به کار کردم تو کونش گذاشتم همین که گذاشتم تو کونش امیر داد کشید گفت درد میکنه، منم گفتم اشکال نداره خوب میشی دیدم رضا داد زد معلم اومد سریع شلوارم رو کشیدم بالا اونم همین طور. اومدیم بیرون رضا گفت چیکار کردی گفتم یه حالی داشت همین که تو کونش گذاشتم داد کشید. گفت درد میکنه گفتم اشکال نداره خوب میشه از اون به بعد هر روز به بهانه درس یا فوتبال تو محله مون که از خونه امیر دو کوچه بالاتر بود میرفتم سراغش و تو کونش میذاشتم یه روز رضا یه نوار آورد خونمون، با کامپیوتر نگاش کردیم زنه داشت کیر مرده رو میخورد بعد مرده کیرش رو گذاشت تو کوسش و دوباره زنه شروع به کیرخوری کرد و این بار تو کونش گذاشت ما تصمیم گرفتیم مثل فیلم سکس کنیم جمعه امیر رو به بهانه بازی تو پارک به پارک پشت خونه بردیم و تو توالت اونجا کیرمو در آوردم تا بخوردش ولی اون روش نمیشود و میگفت نمیشه تا اینکه من یه مدادتراش رو که دادشم تازه برام خریده بود رو بهش دادم و اون به زور راضی شود بعد که کیرمو لیس زد اونو گذاشتم تو کونش و بعد مثل فیلما میذاشتم در میاوردم، نوبت دوستم شد اونم باهاش حال کرد، موقع بیرون اومدن سه تایمون از توالت، یه پیرمرد ماها رو صدا زد بهمون شک کرد ولی ما فرار کردیم از اون به بعد سه تایی قرار گذاشتیم هر وقت خونه یکیمون خالی بود بریم خونش و اینجوری اولین سکس زندگیم رو با همکاری رضا را با امیر انجام دادیم الانم چند ساله که خونمون از اون محله رفته من میرم طرف خونه قدیموم و امیر رو میبینم بهش میگم چه روزگاری داریم اون سرش رو پایین میندازه، میگم اشکال نداره دوران جاهلیت بوده. از وقتی خونمون از اون محله رفته، تا حالا اینقدر بهم خوش نگذشته. این خاطره رو بخاطر دوست عزیزم رضا اینجا گذاشتم امیدوارم اونم این داستان رو بخونه.